English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4869 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overcast U سایه افکندن ابر ابر دار کردن
Other Matches
overshadowed U سایه افکندن بر
obtenebrate U سایه افکندن بر
to go to the shades U سایه افکندن در
overshadows U سایه افکندن بر
overshadowing U سایه افکندن بر
overshadow U سایه افکندن بر
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
silhouette U طرح سایه سایه انداختن
silhouettes U طرح سایه سایه انداختن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
shadings U سایه دار کردن
shades U سایه دار کردن
shade U سایه دار کردن
to go to the shades U مردن سایه دار کردن
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
kernel U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
shadows U سایه
shadiness U سایه
umber U سایه
umbrage U سایه
shadings U سایه
auspices U سایه
shades U سایه
sunshade U سایه
sunshades U سایه
umbra U سایه
cleek U سایه
shade U سایه
shading U سایه
shadowing U سایه
thanks to..... U در سایه
shadow U سایه
shadowless U بی سایه
shadowed U سایه
penumbra U سایه روشن
half tone U سایه روشن
shadow U شدو سایه
penumbra U نیم سایه
To cast a shadow. U سایه انداختن
somber U سایه دار
half shadow U نیم سایه
tone U سایه روشن
tones U سایه روشن
halation U نیم سایه
shades U سایه بان
tone U سایه رنگ
shadow U شبح سایه
umbrageous [literary] <adj.> U سایه دار
sciamachy U جنگ با سایه
ski graphŠetc U سایه نگاری
sciagraphy U سایه نگاری
shady U سایه دار
canopy U سایه بان
canopies U سایه بان
sombre U سایه دار
bower U سایه بان
shades U سایه انداختن
bowers U سایه بان
shadings U سایه بان
shadings U سایه انداختن
shadowy <adj.> U سایه دار
shaded <adj.> U سایه دار
shade U سایه بان
boxed cornice U سایه بان
drop shadow U سایه برجسته
silhouette target U سایه هدف
umbrageous U سایه دار
bowery U سایه دار
shade U سایه انداختن
To cast a shadow . U سایه انداختن
shadowed U شدو سایه
lighting U سایه روشن
shady [place] <adj.> U سایه دار
shadowy U سایه مانند
shadowlike U سایه مانند
halftones U سایه رنگ
shadowed U شبح سایه
shadowing U شبح سایه
shadows U شدو سایه
shadowing U شدو سایه
shading U سایه اندازی
shading U سایه زنی
shadows U شبح سایه
adumbral U سایه افکن
umber U سایه انداختن
overcast U سایه انداختن
shadeless U بدون سایه
halftone U سایه رنگ
hatching U سایه زنی
kinephantoscope U سایه نما
kinema or cin U سایه نما
shader U سایه رنگ زن
shadow play U نمایش سایه ها
umbriferous U سایه افکن
tinges U سایه رنگ
adumbration U سایه افکنی
light and shade U سایه روشن
tinge U سایه رنگ
shadowy U سایه افکن
shading response U پاسخ سایه روشن
shadow factor U ضریب انحراف سایه
contrasted U زمینه طرح و سایه
shadings U جای سایه دار
contrasting U زمینه طرح و سایه
gray scale U مقیاس سایه زنی
contrast U زمینه طرح و سایه
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
shades U جای سایه دار
pastel shades U سایه رنگهای خفیف
thank you U سایه شما کم نشود
She has become rather off hand. U سایه اش سنگین شده
shady U سایه افکن مشکوک
pencilled U بامداد سایه زده
contrasts U زمینه طرح و سایه
tintless U بدون سایه رنگ
umbrage U سایه شاخ و برگ
umbrage U شابهت سایه وار
phantasm U فاهر فریبنده سایه
auspice U سایه حمایت توجهات
thanks U افهار امتنان در سایه
halftoning U سایه رنگ زدن
shade U جای سایه دار
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
sciagraph U عکس سایه نما
half tone U سایه روشن زدن
shade U اختلاف جزئی سایه رنگ
luminist U نقاش سایه روشن نما
crosshatch U بطور اریب سایه زدن
tones U سایه روشن عکس هوایی
shades U اختلاف جزئی سایه رنگ
croddhatching U بطور اریب سایه زدن
shaded pole motor U موتور با قطب سایه دار
The trees give a pleasant shade . U درختان سایه قشنگه می اندازد
shadings U اختلاف جزئی سایه رنگ
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
tone U سایه روشن عکس هوایی
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . U سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
solids U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
galanty show U نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
hachure U سایه زنی قلم هاشور زدن
Lets sit in the shade , Its cooler. U توی سایه بنشینیم خنک تر است
solid U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
hachures U خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
tone U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tones U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
tan alt U ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
grey scale U سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
monochrome U صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
composite video U واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
watermark U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
hypsometric diagram U طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
To shade ones eyes. U سایه زدن به چشم ( آرایش چشم )
clouding U ابری شدن سایه افکن شدن
clouds U ابری شدن سایه افکن شدن
cloud U ابری شدن سایه افکن شدن
half tone U رنگ متوسط سایه رنگ
black U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
offset knots U گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
throwing U پرت کردن افکندن
throw U پرت کردن افکندن
throws U پرت کردن افکندن
quad U زندانی کردن در زندان افکندن
quads U زندانی کردن در زندان افکندن
upended U افکندن
upending U افکندن
upends U افکندن
upend U افکندن
droops U افکندن
drooping U افکندن
drooped U افکندن
droop U افکندن
project U پیش افکندن
cages U درزندان افکندن
radiating U پرتو افکندن
projected U پیش افکندن
cage U درزندان افکندن
imprison U بزندان افکندن
to hew down U بزمین افکندن
jettison U بیرون افکندن
traject U ورا افکندن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com